قائمشهر در گذر تاریخ |
![]() |
There are no translations available. قائمشهر در گذر تاریخ نام قدیم قائمشهر و تاریخچه قائمشهر پیش از اسلام جمنو، چمنو( در گویش مازنی اشاره به وجود چمن+ او ( آب ) است. و یا (چمنان) : منطقهای مابین ساری و آمل بوده که بعدها علیآباد نام گرفت. علیآباد دهی بود که بخاطر وجود بقعهای در آن رونق یافت (امروزه اثری از آن بقعه نیست) با ادغام چند روستا، علیآباد رونق گرفت و رشد کرد و سپس با نامهای دیگر به قائمشهر معروف شد. وجود تپه گردکوه چمنون (با شماره ثبت ملی 8803 در یکی از محلههای قدیمی جنوب شرقی شهر قائمشهر) که قدمتی مربوط به عصرآهن داشته و همچنین وجود ظروف سفالی مربوط به دوران اشکانی و ساسانی و کاربرد تپهها بعنوان دژهایی نظامی در دوران پس از ورود اعراب به ایران، همگی دال بر قدمت و هویت تاریخی این شهر دارند همچنین وجود بقایای اثر ملی تپه طالقانی (با کاربری گورستان 3000سال پیش) و تپه دینه در روستای کفشگرکلا ( با شماره ثبت ملی 10273مربوط به هزاره اول پیش از میلاد مسیح) حکایت از قدمت قائمشهر دارد . نام قدیم و تاریخچه قائمشهر دردوران صفویه و قاجار نام چمنو تا قرن 6 هجری شمسی روی این شهر بوده و از دوره صفویه به بعد به علیآباد تغییر یافته است . دلاواله سیاح ایتالیایی که سفر خود را در زمان صفویان از راه کویر و فیروزکوه به سمت شمال ایران آغاز کرد، در سفرنامهاش به شرح خصوصیات ظاهری و منش مردم مازندران اشاره کرده که منطقهی مازندران (ایالت هیرکانیا) زیباترین نقطهای است که تا آن زمان در آسیا دیده بوده. وی علت توجه زیاد شاه عباس صفوی به مازندران را در2 علت میدانسته: یکی اینکه شمال ایران به دلیل برخورداری از جنگلهای انبوه و راههای صعبالعبور و عدم دسترسی دشمن، داری موقعیتی مناسب برای آبادانی و رشد بوده و دلیل دیگر اینکه مادرش از این منطقه بوده و شاه عباس از اینکه خون مازندرانی در رگهایش جریان داشته با افتخار یاد میکرده و برای آبادانی بیشتر، از سایر نقاط ایران جمعیتی را به مازندران کوچانده است. در دوره قاجار، ناصرالدین شاه در سفرش به قائمشهر که آن زمان (علیآباد) نام داشت، سفر کرد وی از جاذبههای طبیعی علیآباد نام برده و همچنین وجود مزار امامزاده یوسفرضا و درخت سرو قدمتداری که در حیاط آن است. همچنین اشاره به شکار در کیاکلا در 2 فرسخی علیآباد. نقشه قدیمی قائمشهر قائمشهر در دوران پهلوی در دوره پهلوی، رضا شاه پهلوی سوادکوهی در سفری که به علیآباد داشته با گذر از شیرگاه (جاهای دیدنی شیرگاه) به سمت علیآباد رفت و از کیاکلا با عنوان دهاتی حاصلخیز یاد کرده همچنین از چهارشنبهبازار علیآباد (چهارشنبهبازار قائمشهر، که هنوز هم رونق و جریان دارد) . بخشی از سفرنامهی رضاشاه پهلوی ( نقلقول مستقیم) به شرح ذیل است: (( از “علیآباد“ تا “کیاکلا“ سه فرسخ راه است. جاده شوسه نیست، ولی قبلاً امر داده بودم که برای هدایت اتومبیلها در کنار راههای روستائی، در فاصلههای مختلف نی نصب کنند که همراهان راه را گم نکنند و به زحمت دچار نشوند. معهذا راه را با منتهای زحمت عبور کردیم. باتلاق و آب و پست و بلندی زیاد است. غالباً اتومبیلها را با دست میکشیدند و میبردند. دو دستگاه اتومبیل در بین راه ماند، که قادر بر حرکتدادن آنها نشدند، متجاوز از سه ساعت طول کشید تا این سه فرسنگ راه را طی کردیم. یکنواختی زمین، موانع جنگل، رطوبت و گرمی هوا از یکطرف، پشه و باتلاق و عفونت بعضی قسمتها از طرف دیگر، تمام دشت “مازندران“ را غیرقابل توقف میکند. هرچند از حیث هوا و آب و چشمانداز، در صفحات صحرائی “مازندران“، جای قابل تمجیدی دیده نمیشود، اما از لحاظ زراعت و تجارت یکی از برومندترین و حاصلخیزترین و نافعترین اراضی ایران بهشمار میرود. برکت خاک، نزدیکی به دریا، رودخانههای قوی، و سایر عوامل ترقی و توسعه موجود است. در “کیاکلا“ امر دادم دواخانهای دایر نمودهاند. مریضخانه کوچکی هم نظر دارم اینجا بسازم. چنانکه در اول این سفرنامه اشاره کردم، “مازندران“ خانه من، و مسقطالرأس من است. من وظیفه شخصی خود میدانم که به عمران و آبادی این نقطه توجه مخصوص نمایم. قبل از ظهر به قریه “کیاکلا“ رسیدیم. امروز نوبت بازار در این ده بود. مرسوم است که هر روزی در یکی از نقاط، که نسبتاً مرکزیت داشته باشد، بازار عمومی تشکیل میشود. روزهای یکشنبه در “کیاکلا“، و روزهای چهارشنبه در “علیآباد“ بازار دایر میگردد (که فواید مختلفی دارد) اینکه از نقاط مختلف اشخاصی که اجناس فروختنی داشته باشند، به آن محل آورده و عرضه میکنند همچنین مشتریان و تماشاچیان از هر طرف به آنجا روی نهاده، از اجناس بازار، یا از دیدار رفقای خود، استفاده میکنند. فیالحقیقه این یک نوع نمایشگاه یا سوق عکاظ است که فوائد بسیار برای اهالی دارد. هم اجناس آنها به فروش میرسد، هم با یکدیگر معاشرت میکنند، و هم از صنایع یکدیگر تقلید مینمایند. چای کاری و اهمیت این زراعت پرمنفعت برمردم این حدود مجهول است، و تازه در “لاهیجان“ شروع کردهاند که این محصول را بکارند. من تصور میکنیم که اغلب نقاط “مازندران“ برای چای کاری خوب است. باید دستور بدهم که مطالعه کاملی در این باب بنمایند. خیال میکنم که رفع احتیاج اهالی را بهوجه خیلی خوب، میتوان از حیث چایکاری نمود. در ضمن اوامری که برای ساختن راههای “مازندران“ دادهام، یکی هم بنای پل آهنین معظمی است بر روی این رودخانه، که کاملاً رشته ارتباط را مستحکم سازد. “بارفروش“ را “بارفروشده“ هم میگفتند. تدریجاً شهر بزرگ تجارتی شدهاست، و سزاوار لقب ده نیست. بیشتر اهمیت این شهر از حسن موقع “مشهدسر“ است، که در امتداد شمالی “کیاکلا“ واقع، و اخیراً بر اعتبار تجارتی آن افزوده شدهاست. این بندر هم مثل “بندرجز“، قابل ورود کشتیهای بزرگ تا ساحل نیست، و سفاین در مسافت هزار و پانصد ذرع ایستاده، احمال خود را به کرجیها و قایقها تحویل میدهند. صبح دوشنبه نیز در این قریه مانده، تجار و محترمین “بارفروش“ را که آمده بودند، پذیرفتم. دستورهایی راجع به ترویج زراعت پنبه و چای صادر کرده، و بعد از ظهر اجازه حرکت بهطرف “ساری“ دادم . “علیآباد“، همین نقطهای که فعلاً اقامت دارم، بهترین و مناسبترین محلی است که باید مرکز “مازندران“ را تشکیل دهد، و این قصبه کثیف و ویران به یک شهر زیبائی مبدل گردد که برای اقامت دائمی هر طبقهای مجاز و ممتاز بماند. اگر موفق به کشیدن خطآهن ایران شدم که “بحر خزر“ را با “خلیجفارس“ مربوط نماید، یکی از ایستگاههای مهم آن ناچار در همین “علیآباد“ مستقر میشود، و بهترین وسیلهای خواهدشد که عمارت و آبادی و شهرت این نقطه را تأمین نماید. تمام اراضی و مزارع اطراف و جوانب “علیآباد“ پوشیده شدهاند از محصول پنبه و کنف، و برای تأمین تجارت این نقطه، فوراً باید یک کارخانه بزرگ نخریسی در اینجا دایر نمود، که رعایای اینجا منتظر خرید این و آن نشده، بلافاصله بتوانند مقدمات زحمت و زراعت خود را به یک نتیجه قابل انتظاری تبدیل نمایند، و راه ثروت و تمول را بروی خود بگشایند . سرانجام در سال ۱۳۰۸ به فرمان او، علیآباد به شهر تغییر نام یافت. |